ادامه مطلب
برای آماده شدن. جهت مبارزه در دنیای ناشناخته، اولین سد میتواند، ترس باشد.شخص لازم است با شناخت کامل، از ماهیت ترس و شناخت ترسهای شخصی خودش، برای مبارزه در ناشناخته، خود را آماده کند.
با پیگیری مسئله ترس، متوجه خواهیم شد .که قسمتی از ریشه ترس، در عادات ما، نهفته است. لذا باید تصمیم بگیریم. اولا، عادات خود را بشناسیم و بعد نسبت به ترک عادات (هر عادتی) اقدام کنیم.
یکی از راههای ترکِ عادات، شناخت خود، است. که جهت شناخت خود، لازم است. انسان با دقت گذشته خود را، مرور کند. و در این مرورِ گذشته، انسان مجاز به قضاوت کردن اتفاقات، نیست.باید اتفاقات باز سازی شده و حتی الامکان با همان احساسات زمان وقوع، مرور شوند .قضاوت کردن و خوب و بد تلقی کردن و.....در مرور گذشته، باز دارنده بوده و نتیجه ائی حاصل، نخواهد شد.
بهترین زمان، برای مرور گذشته، چند دقیقه قبل از خوابیدن و در رختخواب است. مانعی ندارد اگر در حین یادآوری، شخص بخواب رود.مهم پیگیری و مداومت در مرور، است.هر زمان که بنظر شخص مرور گذشته، تکمیل شد .او باید به مرور گذشته، خاتمه داده و همه را ،بایگانی کند. و دیگر هرگز بسراغ آنها نرود.در این حالت شخص بیک روشن بینی، میرسد. که با تمرین و ممارست شفاف تر و واضح تر میشود. این روشن بینی، زمانی که بخود شخص معطوف میشود. میتواند عادات و ریشه های آنرا، شناسائی کرده و در صورت لزوم، به آن ها خاتمه دهد. پس از شناسائی عادتها، که بواسطه روشن بینی، حاصل شده لازم است. شخص سرو سامانی به ذهن خود، بدهد.ذهن شبیه یک انباری است. که خرت و پرت های زیادی، بصورت نا مرتب در آن، وجود دارد. برای خلوت کردن این انباری و باز سازی دوباره آن، شخص باید تصمیم بگیرد. گفتگوی درونی خود را متوقف کند. در صورتیکه مرور گذشته بدرستی و کامل انجام شده
ادامه دارد
ادامه مطلب
جهان ملموس و دیداری ی هستی تا هر جا که ادامه داشته باشد بعنوان دنیای شناختهِ شده، است.ممکن است
ما در فاصله های بعید فقط از وجود یک کهکشان آگاه شویم و حتی قادر به دیدن آنهم نشویم باز این کهکشان در
زمره دنیای شناخته شده بحساب میاید.همینطور است کف اقیانوسها و درون خورشید و.....
جهان هستی قسمت دیگری هم دارد بنام جهانِ ناشناخته.جهان ناشناخته نزدیکِ ما مثل اخلاق و رفتار خودمان
و یا اخلاق و روحیات دیگران و یا مسائل و مواردی که باید در مورد آن تحقیقاتی بعمل آید مثل کشف داروهای جدید
و یا راه و روشهای حل یک مسئله ریاضی و یا لزوم تحقیق در مورد مسائل روحی و روانی و اجتماعی و یا مثلا فتح
قله دماوند برای یک نفر
جهان هستی قسمت دیگری هم دارد که بسیار بزرگتر از دو قسمت قبلی است و آنقدر بزرگ است که دوقسمت
قبلی با آن قابل مقایسه نیز نیست و آن جهان نا شناختنی است....در مورد جهان ناشناختنی از نظر خدا پرستان
وجود خداوند در زمره ناشناختنی ها قرار دارد.ماهیت روح انسان ناشناختنی است همچنین چگونگی حرکت و جان
داشتن موجودات زنده علیرغم تحقیقات زیاد جزو ناشناختنی ها است
بسیاری از مردم در مرتبه شناخته شدهِ جهان زندگی و تفکر و کار و تحقیق میکنند و شاید هرگز فرصت خطر کردن
در ناشناخته را تجربه نکنند. برای این افراد جهان شناخته شده کافی بوده و تمام فکر و ذکر آنها داشتن یک زندگی
آرام و لذت بردن از این زندگی در این دنیا است. این دنیا با تمام جلوه ها و نماد هایش بچشم ایشان زیبا و قابل باور
و ملموس است
تعدادی از افراد با اتخاذ روشهائی، تصمیم میگیرند که در دنیای ناشناخته دست به خطر بزنند. اغلب مکتشفین و
مخترعین این خطر را قبول کرده و در جهان ناشناخته جلو رفتند و توانستند با زحمات خود قسمتی از نا شناخته
را به شناخته تبدیل کنند
اینطور نیست که ما تمام مبارزین در جهان ناشناخته را بشناسیم. ویا آنها را به افراد مشهور و موفقی که هستند
محدود کنیم .چه بسیار عمرها که بی نتیجه در راه کشف ناشناخته ها، تلف شدند. و انسانهای زیادی، در راه مبارزه
در نا شناخته از میان رفتند.توجه بفرمائید از میان رفتن که میگویم. تنها مردن نیست. منظورم اینست که چه بسا
افراد، در راه کشف موضوعی آنچنان در ناشناخته، غرق شدند که دیگر نتوانستند. به زندگی معمولی و عادی خود
بر گردند.باید بدانیم که جهان ناشناخته، به وسعت تمام فرضیات موجود و فرضیات آینده، است که بوجود میاید و باز
هم بیشتر، جهان ناشناخته تمام قوانین هستی را در بر گرفته و احتمال اینکه بشر بتواند بزودی، به بعضی از قوانین
هستی پی ببرد، خیلی کم است.
بر اساس عشق و توانائی و فرصت، ممکن است اشخاصی، تصمیم بگیرند. که در دنیای ناشناخته، کنکاش و
جستجو و مبارزه کنند. اینطور نیست که هر شخصی و با هر توانی، بتواند. وارد دنیای ناشناخته، شود. برای
ورود به دنیای ناشناخته، شخص نیازمند انرژی خالص و قدرت درست، است.
ادامه دارد
ادامه مطلب
برای یک مسئله تحقیق، سه مورد مختلف، در نظر دارم اول- آنچه اطلاعات در باره موضوع، از گذشته وجود دارد
بالاخره هر موضوعی میتواند از گذشته ها، مورد بررسی قرار گرفته، باشد. و این بررسی ها، نتایجی نیز داشته ،که
ممکن است در حال حاضر در اختیار ما، باشد.دوم -اطلاعاتی که ما در زمان حال به آنها، رسیده ایم.
که در این وضعیت دو حالت، مفروض است.یا این اطلاعات با اطلاعات و نتایج قبلی، هم جهت و همسو و هماهنگ
هستند و یا نیستند .مورد سوم- وضعیت احتمالی این نتایج و شکل آنها ،در آینده است که در این مورد، باید محقق
متوجه نتایج تحقیقات آینده هم باشد.اما بهر حال، بررسی نتایج قطعی، که در آینده حاصل خواهد شد. برای محقق،
غیر ممکن است. پس ابزار ی که در اختیار یک محقق، قرار دارد. نتایج تحقیقات قبل و امکانات و توانائی ها و اطلاعات
موجود، در زمان حال، است.حال چنانچه یک محقق، بتواند با این شرایط به نتایج قابل قبول و ملموس برسد.ادامه
تحقیق ،منطقی است. واگر مصالح تحقیق تا زمان حال، مورد توجه و قابل نیست. دو راه باقی میماند.اول این که
تحقیق را، تعطیل کند .و دوم به تخیلات وتصورات خود، پناه ببرد. این راه دوم تلفات زیادی داشته و چه بسا، تخیلات
و تصورات شخص محقق، نتوانسته لباس حقیقت و اجرا بپوشد. زیرا تخیل و تصور ،قادر نیست بسیاری از وقایع و
اتفاقات واقعی را، در بر بگیرد. البته اگر در تحقیقات ،ما نتوانیم از تخیلات و تصورات بهره بگیریم. تقریبا دستیابی به
اینهمه پیشرفت، ممکن نمی شد.اما یک محقق ،برای تصور و تخیل درست و تقریبا نزدیک به حقیقت ،باید دارای
اطلاعات زیاد و کاربردی، در باره موضوع مورد تحقیق ،خود باشد. و صرفا داشتن اطلاعات عمومی و یا کمی تخصصی،
نمی تواند کارساز، باشد. اگریک محقق احساس میکند. که به اندازه کافی اطلاعات گذشته و حال را، ندارد. بهتر است
بطور موقت ،تحقیقات خود راکنارگذاشته و نسبت به تکمیل اطلاعات درست ،اقدام کند.اما در مورد مسائل و فرضیات
ریاضی، مورد متفاوت است و راه حل ریاضی ،کاری به تصور و تخیل ندارد. و نیازمند تفکرمنطقی و مبتنی بر اصول
ریاضی، است. تحقیقات مربوط به فرضیات ریاضی، از کشش بسیار بالائی برخورداراست. و خطر غرق شدن یک
محقق، در بررسی فرضیه های ریاضی، بسیار بالاست. و ممکن است یک محقق ریاضی دان هرگز از غرق شدن
خود، و قطع ارتباطش با جهان، خبر هم نداشته باشد.از طرفی یک محقق، باید توجه داشته باشد. که نتایج
گذشته ممکن است. کاملا درست و کاربردی، نباشند.پس نمی تواندبا تکیه به شخصیت و مراتب علمی شخص
محقق قبلی ،بدون بررسی صحت نتایج مانده، از گذشته را ،دربست قبول کند.یک محقق لازم است در تمام
مدت تحقیق، هشیارباشد. و در نتایج و انوار نتایج تحقیق ،غرق نشود .و شیفته آنچه که حاصل آورده، نشود.
به سایر ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود، توجه کافی، مبذول دارد. و بداند که هیچ چیری در زندگی افراد
مهمتر از خود زندگی، نیست. پس ساعات مشخصی را درزمان تحقیق، به زندگی و فراغت شخصی خود
اختصاص دهد.
ادامه دارد
ادامه مطلب
لازم است که اعلام کنم من هرگز قصد ندارم تا روش تحقیق و یا امثالهم را
در این جا بیاورم---کتابها و نشریات زیادی در امر روش تحقیق در
سطوح مختلف موجود است.و مشتاقان و دانشجویان ومحققان می توانند
برای یافتن راه صحیح تحقیق به آنها مراجعه کنند.عرض من در این مقالات
مربوط است به برخورد روحی و ذهنی با انواع تحقیقات و این که یک
محقق ممکن است چه تاثراتی از موضوع تحقیق خود بگیرد و همچنین
پیشنهاد بدست آوردن فرصت برای قطع تحقیقات و تنفس و یا بطور کلی کنار
گذاشتن موضوع تحقیق.به اضافه این که چگونه می توان اسیر نتایج حاصل
از تحقیق نشویم.از زمانهای بسیار قدیم رایج بوده که دانشمندان نتیجه
تحقیقات و دستاوردهای خود را پنهان می کردند و چه بسا نتایج درست
و ارزشمندی که بواسطه این تنگ نظری ها، با مرگ آن دانشمند از
بین رفتند- در این زمانه اغلب محققان زمانی که به نتایج خوب و ملموس
می رسند ممکن است نتایج تحقیق خود را در اختیار اهل فن قرار بدهند
در این مرحله یک محقق باید در نظر بگیرد که از ذهنیات و رویاها
و یا عوامل غیر محسوس در اعلام نتیجه کمک نگیرد و واقعا آن نتایجی
را اعلام کند که واقعیت است و از طرفی هم مورد نیاز جامعه و بطور
کلی بتواند به پیشرفت علوم کمک کند.
سالهاست که در ایران مرسوم است محققان و دانشمندان به ترجمه آثار
تحقیقی دانشمندان خارجی مراجعه می کنند و نتایج اعلام شده از طرف
ایشان را با کمترین باز نگری و یا انتقادی می پذیرند و خطرناکتر
این که بسیاری از سردمداران جامعه را وادار به پذیرش و اجرائی کردن
این نتایج می نمایند.....
ادامه دارد
ادامه مطلب
بدون تردید، بسیاری از تحقیق و تفحص ها، به شغل و یا رشته تحصیلی و
گاهی هم به علاقمندی ما مربوط می شود.بسیاری از محققان، بخصوص
محققان اکادمیک به سوابق موضوع و نتایج حاصله از تحقیقات قبل
مراجعه می کنند. و احتمالا به نتایج بدست آمده هم، اکتفا می کنند. و
یا در پاره ائی موارد، نتایج قبلی را بدلخواه خود تفسیر می کنند.نتایج
حاصله از تحقیقات آکادمیک اجتماعی، معمولا قابلیت تفاسیر گوناگون
دارد. و ممکن است. افراد با توجه به سلیقه و نوع تربیت و زمانه
و محیط اجتماعی، نظریات قبلی را بصورت دلخواه خود، تفسیر و
نتیجه گیری کنند.البته در این گونه موارد، استاد راهنما و یا متخصصان
ورزیده. تا اندازه ائی می توانند .به روشنگری در نتایج کمک می کنند .
اما محقق جوان ممکن است مصرا نتایج خود را درست، پنداشته. و
ذهن خود را از پذیرش هر نوع نظر دیگری باز دارد. اصرار در
صحت نظریات جدید، بخصوص در جامعه شناسی و اجتماعی
بیشتر، باعث گمراهی و مسدود شدن راههای تحقیق بعدی، خواهد شد.
فارغ از صحت و سقم واقعی نتایج، نظر من بر اینست که مواظب
عمر مصرف شده خودمان باشیم و از طرفی هم چون ما با مصرف
عمر خود نتایجی را بدست آورده ایم
نباید آنرا کاملا درست و بی نقص بدانیم .و اگر تعصب را کنار
بگذاریم. شاید یک نظر و یا انتقاد دیگران، بتواند نتایج را پر بارتر
و موثر تر کند. بهر حال ذوب شدن در تحقیق و مصرف بی مهابای
عمر و اصرار در صحت نتایج حاصله و درگیری زندگی با چنین
وقایعی زیاد هم درست نیست .و بهتر است با هشیاری و دریافت
راهنمائی های سازنده و پذیرش انتقادات. و با تعیین نقطه پایان
برای تحقیقات خود. راه رهائی و آزادی را پیدا کرده. وکمی هم
به سایر مسائل زندگی بپردازیم- شایع است که مخترعین و
مکتشفین صدها و یا هزاران مرتبه آزمایشات گوناگون را برای
دستیابی به یک نتیجه خاص انجام می دادند. بله یک محقق هم
می تواند هزاران مورد را تحقیق کند. اما با هشیاری و رعایت
موازین زندگی و حیات خود. تسلط بر ذهن و ارزیابی درست
پدیده ها و ثبت نتایج اولیه و مقابله و راستی آزمائی موارد. در
ساعات محدود در یک روز و پایان کار روزانه در ساعتی
معین، حالا گیرم روزانه 12 و یا 13 ساعت کار، برنامه ریزی
می کند. بهر حال لازمست سر ساعت مقرر تحقیقات را متوقف
و به زندگی معمولی خود برسد .این تجدید قوا علاوه بر ایجاد
انگیزه لازم برای ادامه کار .دیدگاه و فرصت مناسبی را هم
برای یافتن اشتباهات احتمالی و یافتن راه حلهای جدید. بوجود
می اورد. در این گونه موارد اگر کار بصورت گروهی و
با برنامه ریزی دقیق انجام گیرد. و نظرات اعضا به موقع و
آرام مطرح شود. نتیجه کار ارزش والاتری پیدا خواهد کرد.
ادامه دارد
ادامه مطلب
گاهی پیش می اید .که موضوعِ مورد علاقه ما، برای یاد گیری بسیار مهم و جذاب بوده .و در عین حال،
دارای شاخه های گوناگون باشد. ممکن است. در حین یادگیری و یا ارتباط، آن چنان محو موضوع شده.
و به شاخه های مختلف آن برویم . که پاک سایر جنبه ها و زوایای وجود خود را، فراموش کنیم...این
طبیعی است که بررسی یک شاخه از موضوع، به شاخه دیگری، منتهی شود. که در این صورت،
پدیده در هرگام جالبتر و تخصصی تر می شود.گاهی شاید در این فرایند، هدف و منظور ما ، از آموزش
تحت تاثیر قرار گرفته وفراموش گردد.ولی ما مصرانه بدنبال کمال و پایان موضوع ،باشیم در این حالت
باید توجه شود. که هیچ موضوعی در جهان، انتهاندارد. و هر آن چه که در راه کشف یک پدیده، وقت
صرف کنیم. باز به انتها ،نخواهیم رسید.در حالی که ما مجذوبِ موضوع شده. و به کنکاش خود، ابعاد
جدید می دهیم. فراموش می کنیم. که عمر ما، در حال مصرف شدن است. و تازه ،با دست یابی به
نتیجه درهر مرحله، ناگزیر شده ایم که به نتایج قبلی، اهمیت کمتری بدهیم .کشش کمال طلبی ما،
گاهی بصورت وسواس و توهم، خود نمائی می کند. و ما غافل از نتیجه زحمات قبل و نتایج حاصله،
باز هم به راه خود، ادامه می دهیم . و منتظر بدست اوردن نتایج، جدید می شویم. این مسلم است
که در این راهها، حتما نتایج ارزشمند و قابل توجهی، وجود دارد. اما فراموش می کنیم که عمر ما و
زندگی ما، ازهرنتیجه احتمالی، با ارزشتر و گرامی تراست.نتایج حاصل از کنکاش های افراطی،
بخصوص در زمانی که ما بدون راهنما و اصطلاحا، پیر به این روش، مبادرت می ورزیم .یک سلسله
نتایجی هست. که در عمل، به هیچ کاری نمی ایند.و احتمال این که بطور کلی نتایج بدرد نخوری،
باشند. زیاد است.اگر در حال بررسی یک پدیده باشیم. و مراحل را ثبت و ضبط هم نکنیم. چه بسا
بارها و از راههای متفاوت به یک نتیجه مشخص برسیم. که خود این موضوع، بیانگرِ مصرف بیهوده عمر
در راه یافتنِ نتایج تکراری و گمراه کننده است.البته از جلوه و کشش بررسی پدیده ها نباید غافل، بود.
ولی یک انسان هدفمندو هشیار به سایر جنبه های زندگی خود نیز، توجه کافی داشته و از زیاده روی
در یک راه، آنهم بدون راهنمای مناسب خودداری می کند.در ابتدا عرض کردم در بررسی پدیده ها
(بله هر پدیده ائی مورد نظر من است) تنها کنکاش و بررسی، مربوط به موارد علمی و تجربی نیست.
ممکن است پدیده ایی که نظر ما را جلب می کند رفتار فرزند و یا همسر و یا همکاران باشد.ممکن
است یک پدیده و یا عارضه اجتماعی نظر ما را جلب کند.اتفاقا در این گونه موارد پیگیری و غرق شدن
در موضوع، بسیار مضر و نتایج هم گاهی بسیار دردناک و غیر قابل درک، خواهند بود.فرض کنید.
که شخصی، واقعا علاقمند به پدید های اجتماعی، بخواهد ریشه فقر را در یک اجتماع بررسی
کند.او ناگزیر خواهد بود. از اطلاعات و منابع پژوهشی زیادی استفاده کرده .تا به موضوع و جوانب
آن مسلط شود.مشخص است اگر بخواهد با دقت به همه منابعی که تا کنون منتشر شده .
مراجعه کرده. و آنها را مطالعه کند ،اولا به زمان بسیار طولانی نیاز داردو در ثانی به نظریات و نتایجی
کاملا متضاد و گوناگون بر می خورد.حالا فرض کنید نظریه ائی را انتخاب کرده و تخصصی تر به
پیگیری موضوع مشغول می شود.و همین طور بعد از هر نتیجه به نتیجه جدیدتری می رسد .و
اگر ادامه دهد. در نهایت با انبوهی از نتایج مواجه می شود. که عملا هیچ گونه راه حلی برای
حل معضل فقر اجتماعی نیست..لازمست گاهی ما رشته اقدامات خود را، در موردبررسی پدیده ها
قطع کنیم. و به زندگی و واقعیات زندگی خودو اطرافیان توجه کرده. و با حذف بسیاری از اطلاعات
بدردنخور. و تنقیح نتایج حاصل از تحقیق خود ،از غرق شدن خوددر دریای کنکاش و بررسی خودداری
کنیم.شاید بتوانیم برای جلوگیری از غرق شدن، به کارهای تیمی ارزش و بها بدهیم و از بررسی
موضوعات مختلف، بصورت انفرادی و جذب کامل شدن در بررسی، احتراز کنیم....
ادامه دارد
یکی از قویترین خطوط دفاعیِ نَفس، براستی معقولیت ماست ممکن است ما در شرایطی قرار بگیریم که دوست داشته باشیم مطلبی را بیاموزیم و یا حتی مجبور شویم موردی را یاد بگیریم. در هر صورت یا مجبور شویم و یا تصمیم بگیریم در مورد موضوعی آموزش ببینیم و یا با آن مطلب، ارتباط برقرار کنیم.در این شرایط اگر می خواهیم بطور کامل موضوع را در یابیم باید از معقولیت خودداری کنیم. البته که معقولیت، لازمه حتمی زندگی است. اما وجودش در زمان آموزش و یا ارتباط با موضوعی، مزاحمِ حتمی است. و درست در شرایطی که لازمست ما نکات و ریزه کاریهای یک موضوع را، در یابیم معقولیت مشغول تجزیه و تحلیل شده و ذهن را درگیر درستی و نادرستی موضوع کرده. و مانع دریافت کامل مراتب ،می شود. زمانی که ما اراده می کنیم موضوعی را بفهمیم. باید قبلا زشت و زیبای آن مطلب را بررسی کرده.و لزوم وعدم لزوم ارتباط با آنرا بسنجیم. و تلاش کنیم. کامل آن را سبک و سنگین کنیم و در صورتی که تصمیم گرفتیم. که با مطلب ارتباط بر قرار کنیم. دیگر نباید قضاوت و معقولیت را وارد مبحث کنیم...ما باید بدون قضاوت سعی کنیم. تمام جوانب موضوع را بفهمیم. و ارتباط خود را تکمیل نمائیم.حتی برای اطمینان از درستی دریافت خود، شاید ضروری باشد. برای مرتبه دوم هم موضوع را طرح کرده. و مجددا شروع به یاد گیری کنیم.البته لازم است. پس ازتوقف معقولیت و طی فرایند یاد گیری. و یا ایجاد ارتباط به وضعیت عادی و معمولی خودمان برگردیم .رسوب کردن و ماسیدن در یافته ها و ایستا بودن، در دریافتها، بسیار راحت اما عمل درستی نیست. ما یک مطلب را می آموزیم. و یا با یک پدیده ائی ارتباط برقرار می کنیم .حالاکارمان را با موفقیت انجام داده ایم. خوبست. که به وضعیت عادی وشروع مجدد معقولیت بر گردیم. و آماده شویم. تا مطلب دیگری را بیاموزیم. و یا با موضوع دیگری ارتباط برقرار کنیم.در مرحله طی نمودن دوران آموزش و یا برقرار کردن ارتباط ،معقولیت، مانع بزرگی است.چون معقولیت، ذهن را مشغول بررسی و سبک و سنگین کردن موضوع،میکند. و مانع انتقال درست و سریع مفاهیم به مغز و حافظه می شود.البته با توجه به عادات و گفتگوی درونی ما، قضاوت نکردن. بسیارمشکل و گاهی غیر ممکن است. اما می توانیم. با تمرین هائی به سکوت درونی و قطع گفتگوی درونی خود برسیم.
ادامه دارد
از اعضا با تجربه خواهش می کنم که مرا در مورد استفاده از این شبکه و انتشار بهتر وبلاگ راهنمائی بفرمایند
سلام به عزیزان خواننده این صفحه